زمین مهم ترین دارایی ماست!

تغییرات اقلیمی یکی از موضوعات اصلی مورد بحث در دهه اخیر بوده است. اگر اقدامات جدیدی صورت نگیرد، دمای زمین به صورت تصاعدی افزایش خواهد یافت. انتظار می‌رود در نتیجه رشد جمعیت و توسعه اقتصادی، میزان مصرف جهانی انرژی در 15 سال آینده بین20 تا 25 درصد افزایش یابد. صنایع برای بهبود بازده انرژی، استفاده از منابع انرژی پایدارتر و کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای، تحت فشار هستند. قیمت گذاری کربن مبتنی بر این اصل است که عوامل ایجاد آلاینده‌ها خود هزینه آلایندگی‌شان را بپردازند و این بخشی جدایی‌ناپذیر از راهبردهای ملی (بین المللی) کاهش آلایندگی است. به منظور کاهش اتکا به سوخت‌های فسیلی، تلاش می‌شود تا استفاده از انرژی‌های تجدیدپذیر حاصل از باد، حرارت زمین، خورشید و آب گسترش بیشتری یابد. پیش‌بینی می‌شود تا سال 2025، انرژی حاصل از بادهای ساحلی و خورشید، ارزانترین اَشکال انرژی باشند و تا آن زمان، میزان مصرف سوخت‌های فسیلی از اوج خود عبور کرده باشد. صورت مسئله چیست؟ از منظر مدیریت دارایی، می توانیم استدلال كنیم كه زمین مهمترین دارایی ماست و بنابراین می‌بایست با دقت مدیریت شود. تغییرات اقلیمی یکی از تهدیدهای اساسی برای زمین محسوب می‌شوند. از آنجاییکه افزایش درجه حرارت جهانی پدیده‌ای حتمی به نظر می رسد، اگر برای مقابله با آن نتوانیم اقدامی کنیم پیامدهای عظیمی در پی خواهد داشت. بدون هیچ‌گونه اقدامات کاهش دهنده، خطرات ناشی از تغییرات اقلیم را نمی‌توان مدیریت کرد. از دیدگاه مدیریت دارایی، این اتفاق را می‌توان به عنوان یک "عدم انطباق اصلی" توصیف کرد. از مدیران دارایی انتظار می‌رود نظارت مناسبی بر وظیفه اصلی که مراقبت از زمین است داشته باشند. هدف چیست؟ اهداف اروپا برای سال‌های 2020 و 2030 براساس پروتکل کیوتو تدوین شده‌است. هدفِ به اصطلاح 20-20-20 (20٪ دی‌اکسید‌کربن كمتر، 20٪ مصرف برق كمتر و 20٪ انرژی پایدار بیشتر در سال 2020)، تا سال 2030 تمدید خواهد شد. تا آن زمان می بایست 40٪ دی‌اکسید‌کربن كمتر، 27٪ مصرف برق كمتر و 27٪ انرژی پایدار بیشتری در مقایسه با سال پایه، 1990 مصرف شود. در اتحادیه اروپا، این استراتژی بر سه مورد متمرکز است: الف) بهره‌وری انرژی، ب) توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر و ج) دریافت و ذخیره دی‌اکسید‌کربن. اهداف هلند در قالب توافق‌نامه انرژی برای توسعه پایدار که به امضا 40 سازمان رسید تعیین گردید. هدف این توافقنامه تولید 14درصد انرژی تجدید‌پذیر برق تا سال 2020 و 16درصد تا سال 2023 است. هدف دیگر محقق ساختن ۵/۱ درصد صرفه جویی در مصرف انرژی سالانه است. به نظر می‌رسد تلاش‌های فعلی هلند در زمینه مصرف انرژی پایدار تا سال 2020 و دستیابی به هدف 14٪ چندان موفقیت‌آمیز نبوده‌است. سرعت بخشیدن به انتقال انرژی در جبهه‌های مختلف برای رسیدن به این اهداف در زمینه انرژی بسیار مهم می‌باشد. توافق نامه ائتلافی دولت هلند با توجه به اینکه عملیات استخراج گاز طبیعی در گرونینگن همچنان در حال کاهش است، وابستگی هلند به این منبع کمتر می‌شود. چشم‌انداز انرژی ما همچنان در حال تغییر است و میزان برق تأمین شده توسط منابع پایدار در حال رشد می‌باشد. کاهش مصرف سوخت‌های فسیلی ریسک دارایی‌های در معرض متروک شدن، مانند نیروگاه‌های زغال سنگ، سکوهای نفتی و میادین گازی را افزایش می دهد. برای نخستین بار، توافقنامه جدید ائتلاف دولت هلند، بخشی جدیدی را به موضوع توسعه پایدار اختصاص داده است. هدف برای سال 2030 کاهش 49 درصدی انتشار کربن است که در راستای هدف کاهش انتشار گازهای گلخانه ای به میزان 95٪ تا سال 2050 است. براساس تجزیه و تحلیل آژانس ارزیابی زیست محیطی هلند، تقریباً نیمی از آن هدف را می‌توان با انجام اقدامات و اتخاذ تدابیر مناسب در حوزه‌های کشاورزی، صنعت برق، صنایع عمومی، ساخت و ساز، حمل و نقل و جابجایی به دست آورد. به منظور رسیدن به هدف کاهش 49 درصدی تا سال 2030، لازم است اقدامات و تدابیر دیگری در توافق‌نامه جدید اقلیم و انرژی گنجانیده شوند. در مدیریت انرژی در چه سطحی از بلوغ هستید؟ خیلی وقت‌ها با سازمان‌هایی روبرو می‌شویم که ابراز می‌کنند کنترل مصرف انرژی و انتشار کربن هنوز در دستور کار آنها قرار ندارد. مهمترین توجیهی که برای اظهارات این دسته از سازمان‌ها وجود دارد این است که انرژی تأثیر چندانی بر نتایج سازمان آنها ندارد. این موضوع در مورد برخی از صنایع انرژی‌بَر که بطور نظام مند و ساختاریافته برای کاهش مصرف انرژی و ردپای کربن تلاش می‌کنند، متفاوت است. به منظور گذار از حالت انفعالی به حالت فعال، باید تعدادی گام‌های توسعه‌ای برداشته شود. وقتی گفته می‌شود، «دانش قدرت است»، پس اولین گام ضروری در این راستا پایش انرژی است. یک بررسی اجمالی در مورد میزان مصرف انرژی در سازمان‌تان، به شما در تعریف پروژه‌های انرژی که در تحقق اهداف بیان شده تأثیرگذار هستند، کمک خواهد کرد. چالش‌هایی برای مالکان و مدیران دارایی مطابق فصل 8 راهنمای انرژی اروپا (EED [1] ) شرکت‌های بزرگ یا باید یک سیستم مدیریت انرژی را پیاده‌سازی کنند (برای مثال مطابق با دستورالعمل‌های ایزو-۵۰۰۰۱ : 2011) یا ممیزی‌های انرژی را انجام دهند که حداکثر چهار سال معتبر باشد (با رعایت ۱۶۲۴۷ EN یا ایزو-5۰002: 2014). توصیه می‌شود شرکت‌های کوچک و متوسط نیز ممیزی انرژی را انجام دهند. استاندارد ایزو-5۰001 برای سیستم‌های مدیریت انرژی [2] (EnMS) از سازمان‌ها در ایجاد سیستم مدیریت انرژی استاندارد و فرآیند‌گرا با هدف صرفه جویی در مصرف انرژی و کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای حمایت می‌کند. یک ممیزی انرژی مطابق با استاندارد ایزو- 5۰002 یا EN 16247 ویرایش 2012، نیز می‌تواند ابزاری قدرتمند برای نشان دادن عملکرد فعلی شرکت شما در زمینه مصرف انرژی و همچنین برای شناسایی موقعیت‌هایی باشد که امکان صرفه‌جویی بیشتر انرژی در آنها وجود دارد. چگونه می توانید شرایط را بهبود ببخشید؟ هدف یک سیستم مدیریت انرژی، صرفه‌جویی در مصرف انرژی و کاهش نظام‌مند انتشار کربن است. ممیزی سیستم مدیریت انرژی می‌تواند نمای روشن‌تری از فرآیندهای فعلی را فراهم کرده و فضایی برای بهبود عملکرد انرژی در سازمان شما ایجاد نماید. ممیزی می‌تواند بصورت کمی مشخص کند که در فرایندهای تولید چه میزان انرژی هدر می‌رود. ممیزی امکان صرفه جویی در انرژی را فراهم نموده و فرصتی را برای بهبود بهره‌وری انرژی با استفاده از انرژی به جا مانده و همچنین معرفی منابع تجدید‌پذیر انرژی و ذخیره انرژی ایجاد می‌کند. همه این موارد، یک پرسش ساده را پیش روی ما قرار می دهند: چگونه می‌توانید یک خدمتگزار خوب برای زمین که با ارزش ترین دارایی ماست باشید؟ [1] European Energy Directive (EED) [2] Energy Management Systems (EnMS) توجه: نسخه اصلی مقاله در قسمت انگلیسی سایت در دسترس می‌باشد. در صورت تمایل روی اینجا کلیک کنید. مترجم: ثمینه مکی، دکتری مدیریت شهری

طرح بلند مدت جایگزینی دارایی های فیزیکی چیست و چه کاربردی دارد؟

این طرح چیست و چه کاربردی دارد؟ عدم کنترل کافی بر هزینه های سرمایه‌ای؟ هزینه‌های عمده غیرمنتظره؟ مواجه بودن با گزاره: این وضعیت به همین شکل ده سال دیگر هم ادامه خواهد یافت؟ اینها همه دلایل خوب و موجهی برای توجه به ضرورت تهیه یک طرح بلندمدت برای جایگزینی دارایی های فیزیکی (LTARP) [1] هستند. در این مقاله ماهیت این نوع طرح‌ها و کاربرد آنها به اختصار برای خوانندگان تشریح می شود. تعریف مختصر طرح بلندمدت جایگزینی دارایی های فیزیکی طرح بلندمدت جایگزینی دارایی های فیزیکی (LTARP) در مورد وضعیت و روند فرسودگی تأسیسات و سیستم های دارایی در دوره کامل عمر آنها و زمان قابل انتظار برای جایگزینی دارایی ها، دیدگاه و بینش خوبی ارائه می‌دهد. علاوه بر این، چنین طرحی پایه و مبنای درستی برای طرح های سرمایه گذاری فراهم می آورد. اگر بتوانیم پیوندی بین ارزش جایگزینی یک دارایی و دوره عمر آن برقرار سازیم، بلافاصله می توانیم تصویری از سرمایه گذاری های لازم در سال های پیش رو برای آن دارایی به دست آوریم. در واقع طرح بلندمدت جایگزینی دارایی های فیزیکی منجر به یک طرح بلندمدت سرمایه گذاری می شود که بر پایه دانش ما در مورد سیستم ها، بازار و کارکنان شکل می گیرد. رویکرد قرار دادن دارایی ها در طرح بلندمدت جایگزینی دارایی های فیزیکی پس از شناسایی دارایی های حیاتی، اطلاعات زیر در مورد هر یک از این دارایی ها به صورت جداگانه ثبت و ضبط می شود: وضعیت جاری سیستم نگهداشت پیشگیرانه این دارایی ها. چنانچه اقدامات نگهداشت پیشگیرانه منجر به جایگزینی فوری و کامل دارایی شود، دارایی مورد نظر خارج از دامنه پوشش طرح بلندمدت جایگزینی قرار خواهد گرفت؛ سطح هزینه های جایگزینی. چنانچه ارزش جایگزینی کمتر از آستانه سرمایه گذاری باشد، دارایی مورد نظر ربطی به طرح بلندمدت جایگزینی نخواهد داشت؛ وجه خرابی دارایی (Failure Asset Mode; FAM) . برای دارایی هایی که در دامنه شمول طرح بلندمدت جایگزینی قرار می گیرند، شناسایی وجوه خرابی آنها ضروری است. به ویژه در مواردی که یک دارایی به دلیل میزان زیاد استفاده یا کهولت سن تقویمی دچار خرابی می شود، و یا اینکه خرابی ایجاد شده ناشی از در دسترس نبودن دارایی باشد و به واسطه آن تولید متوقف شود. عدم قابلیت و امکان جایگزینی دارایی نیز به خودی خود یکی از وجوه خرابی محسوب می شود، زیرا در چنین موقعیتی کنترل بر دارایی از دست می رود. منقضی شدن زمان استفاده از دارایی یا همان پایان عمر مفید دارایی نیز به شکل روزافزونی به یک پدیده رایج تبدیل شده است که به سرعت دارایی را در دامنه شمول فرایند طرح جایگزینی بلندمدت قرار می دهد و انجام اقدامات جایگزینی را موجه و قابل دفاع می سازد. عدم قابلیت و امکان جایگزینی یک دارایی به خودی خود یک مسئله نیست، البته به شرطی که آگاهانه و عمداً ریسک مشخصی را در این رابطه انتخاب و پذیرفته باشیم. در چنین مواردی تهیه یک برنامه اقتضایی (در صورت نیاز) می تواند بسیاری از نگرانی ها و هزینه های متعاقب را برطرف سازد. گام بعدی تعیین وضعیت سایر دارایی ها و تأسیسات است و بر اساس وجوه خرابی آنها باید برآوردی از تاریخ مورد انتظار برای جایگزینی آنها مشخص شود. بر اساس میزان جزئیات مورد نیاز، این کار را می توان بر اساس سه رویکرد (در سه سطح) نظری، تحلیلی و آکادمیک انجام داد. رویکرد اول: نظری/کاربردی در اینجا ما بر استانداردهای ISO 15686 و NEN 2767 تکیه می‌کنیم. در ابتدای کار وضعیت یک دارایی فیزیکی بر اساس داده‌های موجود و صحبت هایی که با کارفرما می شود، تعیین می گردد. چک لیست هایی حاوی اطلاعات تجربی و همچنین پرسشنامه هایی که تعیین موثق وضعیت یک دارایی را تسهیل می کنند، به عنوان نقطه ورود به فرایند ارزیابی (مطابق الگوی جدول زیر) مورد استفاده قرار می گیرند. امتیاز وضعیت عنوان وضعیت شرح وضعیت ۱ عالی نقایص بسیار اتفاقی و جزئی ۲ خوب نقایص اتفاقی در مراحل اولیه دوره عمر مفید دارایی ۳ قابل قبول گرچه عملکرد کاری دارایی توسط قطعات و اجزای آن چندان به مخاطره نمی افتد، اما نشانه هایی از فرسودگی دارایی مشاهده می شود. ۴ متوسط روند فرسودگی و زوال دارایی مشهود می باشد و در مواردی عملکرد کاری دارایی توسط قطعات و اجزای آن به مخاطره می افتد. ۵ ضعیف روند فرسودگی و زوال دارایی برگشت ناپذیر شده است و دارایی باید جایگزین شود. ۶ خیلی ضیف دارایی مورد ارزیابی کاملاً فرسوده و آماده کنارگذاری است و امکان بهره برداری ایمن از آن دیگر وجود ندارد. پس از تعیین وضعیت، از اطلاعاتی چون نرخ فرسایش (حاصل تقسیم افت وضعیت پایان عمر دارایی بر عمر متوسط دارایی) [2] ، برآورد شدت استفاده، ضریب عدم قطعیت، و تاریخ بکاراندازی دارایی برای تعیین زمان مورد انتظار برای جایگزینی دارایی استفاده می شود. رویکرد دوم: تحلیلی رویکرد تحلیلی بیشتر یک رویکرد داده محور است. در حالی که رویکرد نظری متکی به دانش و تجربیات کارکنان است، رویکرد تحلیلی بر داده های در دسترس تمرکز می کند و آنها را مورد استفاده قرار می دهد. مثال مرتبط با این موضوع می تواند یک خط لوله و اندازه گیری ضخامت دیواره لوله باشد. در مثال مذکور، وضعیت خط در چند کلاس تبیین شده است و کلاس ۵ وضعیت، از طرف کارفرما به عنوان پایان عمر و نقطه الزام به جایگزینی لوله در نظر گرفته شده است. ارزش قابل اعمال (بخوانید ضخامت دیواره) در زمان جایگزینی (۶ میلیمتر در این مورد) را می توان به عنوان نقطه هدف در نظر گرفت و هر گاه ضخامت دیواره به کمتر از ۶ میلیمتر برسد، می توان اعلام کرد که عمر لوله پایان یافته است. علاوه بر این با اندازه گیری ضخامت دیواره بلافاصله روشن و مشخص می شود که وضعیت لوله در چه سطحی از کلاس طبقه بندی قرار دارد. داده های حاصل از اندازه گیری در مورد متوسط عمر لوله در مکان خاص و شدت استفاده مشخص، اطلاعاتی تولید می کنند که بر اساس آنها تعیین نرخ و شدت فرسایش خط لوله آسانتر خواهد بود. میزان عدم قطعیت ناشی از بهره گیری از رویکرد تحلیلی به طور قابل توجهی کمتر از عدم قطعیت در رویکرد نظری است. رویکرد سوم: آکادمیک (علمی) در بین سه رویکرد مورد بررسی، رویکرد آکادمیک رایجترین و گسترده ترین رویکرد محسوب می شود. به عنوان بخشی از این رویکرد، بسته به نیازهای کارفرمای مشخص، یک رویکرد خاص برای دارایی ارائه می شود. این رویکرد می تواند شامل تست های خواص مواد، ارزیابی های غیر مخرب، و یا درگیر شدن ظرفیت های مهندسی باشد. گرچه این رویکرد بالاترین سطح قطعیت و اطمینان را ایجاد می کند، اما به همان اندازه بسیار گران و پر هزینه هم هست. اگر زمان یا موعد خرابی یک تأسیسات بر اساس یک یا چند رویکرد مشخص شود، هزینه های جایگزینی در مرحله آخر با دارایی ها مرتبط می شوند، و پس از آن نتیجه به عنوان یک کل مشاهده می شود. تجربیات موفق رویکردهای نطری و تحلیلی، اغلب در عمل با هم ترکیب می شوند. تجربه به ما آموخته است که در بیشتر موارد کافی است یک نقطه شروع خوب را برای واکنش به درخواست های بودجه‌ای برای کارفرما ایجاد کنیم. فناوری مدیریت دارایی اشتورک ایده طرح بلندمدت جایگزینی دارایی را برای انواع کارفرمایان در گستره وسیعی از صنایع گوناگون تولید کرده است. اغلب این کارفرمایان از دیدگاهی که این طرح ها به آنها می دهند و همچنین از نحوه برخورد و مواجهه این طرح ها با مقولات پیش رو خشنود هستند. در این رابطه ما با مشاوره خود سازمان، دانش فعلی کارکنان سازمان را مشخص و سپس به آن عینیت می بخشیم و با انجام یک ارزیابی کار را تکمیل می‌کنیم. علاوه بر این ما پیش از ادامه فرایند، گزینه هایی را که به همراه کارفرما انتخاب می‌کنیم آزمایش و صحه گذاری می کنیم. در این مسیر، در ارزیابی نهایی کارفرما با شگفتی های ناخوشایند روبرو نمی‌شود و توصیه های معتبر و موجهی را نیز جهت استفاده مدیران در تصمیم‌سازی برای سرمایه گذاری روی دارایی‌ها دریافت می‌کند. [1] Long-Term Asset Replacement Plan (LTARP) [2] در مثال خط لوله، در پایان عمر لوله ضخامت دیواره لوله از ۱۷ میلیمتر به ۶ میلیمتر کاهش می یابد که افت وضعیت برابر ۱۱ میلیمتر است. اگر فرض کنیم طراح عمر متوسط لوله را ۴۰ سال برآورد کرده باشد، در اینصورت نرخ فرسایش برابر ۱۱ تقسیم بر ۴۰ یا 0/275 میلیمتر در سال خواهد بود. توجه: نسخه اصلی مقاله در قسمت انگلیسی سایت در دسترس می‌باشد. در صورت تمایل روی اینجا کلیک کنید. مترجم: حسین شریف پور، دکتری تولید و عملیات

چگونه می توان مدیریت دانش را در مدیریت دارایی پیاده سازی کرد؟

توجه: نسخه اصلی مقاله در قسمت انگلیسی سایت در دسترس می‌باشد. در صورت تمایل روی اینجا کلیک کنید. مترجم: عباس عباس پور، دکتری منابع انسانی، استاد دانشگاه