طرح بلند مدت جایگزینی دارایی های فیزیکی چیست و چه کاربردی دارد؟

این طرح چیست و چه کاربردی دارد؟ عدم کنترل کافی بر هزینه های سرمایه‌ای؟ هزینه‌های عمده غیرمنتظره؟ مواجه بودن با گزاره: این وضعیت به همین شکل ده سال دیگر هم ادامه خواهد یافت؟ اینها همه دلایل خوب و موجهی برای توجه به ضرورت تهیه یک طرح بلندمدت برای جایگزینی دارایی های فیزیکی (LTARP) [1] هستند. در این مقاله ماهیت این نوع طرح‌ها و کاربرد آنها به اختصار برای خوانندگان تشریح می شود. تعریف مختصر طرح بلندمدت جایگزینی دارایی های فیزیکی طرح بلندمدت جایگزینی دارایی های فیزیکی (LTARP) در مورد وضعیت و روند فرسودگی تأسیسات و سیستم های دارایی در دوره کامل عمر آنها و زمان قابل انتظار برای جایگزینی دارایی ها، دیدگاه و بینش خوبی ارائه می‌دهد. علاوه بر این، چنین طرحی پایه و مبنای درستی برای طرح های سرمایه گذاری فراهم می آورد. اگر بتوانیم پیوندی بین ارزش جایگزینی یک دارایی و دوره عمر آن برقرار سازیم، بلافاصله می توانیم تصویری از سرمایه گذاری های لازم در سال های پیش رو برای آن دارایی به دست آوریم. در واقع طرح بلندمدت جایگزینی دارایی های فیزیکی منجر به یک طرح بلندمدت سرمایه گذاری می شود که بر پایه دانش ما در مورد سیستم ها، بازار و کارکنان شکل می گیرد. رویکرد قرار دادن دارایی ها در طرح بلندمدت جایگزینی دارایی های فیزیکی پس از شناسایی دارایی های حیاتی، اطلاعات زیر در مورد هر یک از این دارایی ها به صورت جداگانه ثبت و ضبط می شود: وضعیت جاری سیستم نگهداشت پیشگیرانه این دارایی ها. چنانچه اقدامات نگهداشت پیشگیرانه منجر به جایگزینی فوری و کامل دارایی شود، دارایی مورد نظر خارج از دامنه پوشش طرح بلندمدت جایگزینی قرار خواهد گرفت؛ سطح هزینه های جایگزینی. چنانچه ارزش جایگزینی کمتر از آستانه سرمایه گذاری باشد، دارایی مورد نظر ربطی به طرح بلندمدت جایگزینی نخواهد داشت؛ وجه خرابی دارایی (Failure Asset Mode; FAM) . برای دارایی هایی که در دامنه شمول طرح بلندمدت جایگزینی قرار می گیرند، شناسایی وجوه خرابی آنها ضروری است. به ویژه در مواردی که یک دارایی به دلیل میزان زیاد استفاده یا کهولت سن تقویمی دچار خرابی می شود، و یا اینکه خرابی ایجاد شده ناشی از در دسترس نبودن دارایی باشد و به واسطه آن تولید متوقف شود. عدم قابلیت و امکان جایگزینی دارایی نیز به خودی خود یکی از وجوه خرابی محسوب می شود، زیرا در چنین موقعیتی کنترل بر دارایی از دست می رود. منقضی شدن زمان استفاده از دارایی یا همان پایان عمر مفید دارایی نیز به شکل روزافزونی به یک پدیده رایج تبدیل شده است که به سرعت دارایی را در دامنه شمول فرایند طرح جایگزینی بلندمدت قرار می دهد و انجام اقدامات جایگزینی را موجه و قابل دفاع می سازد. عدم قابلیت و امکان جایگزینی یک دارایی به خودی خود یک مسئله نیست، البته به شرطی که آگاهانه و عمداً ریسک مشخصی را در این رابطه انتخاب و پذیرفته باشیم. در چنین مواردی تهیه یک برنامه اقتضایی (در صورت نیاز) می تواند بسیاری از نگرانی ها و هزینه های متعاقب را برطرف سازد. گام بعدی تعیین وضعیت سایر دارایی ها و تأسیسات است و بر اساس وجوه خرابی آنها باید برآوردی از تاریخ مورد انتظار برای جایگزینی آنها مشخص شود. بر اساس میزان جزئیات مورد نیاز، این کار را می توان بر اساس سه رویکرد (در سه سطح) نظری، تحلیلی و آکادمیک انجام داد. رویکرد اول: نظری/کاربردی در اینجا ما بر استانداردهای ISO 15686 و NEN 2767 تکیه می‌کنیم. در ابتدای کار وضعیت یک دارایی فیزیکی بر اساس داده‌های موجود و صحبت هایی که با کارفرما می شود، تعیین می گردد. چک لیست هایی حاوی اطلاعات تجربی و همچنین پرسشنامه هایی که تعیین موثق وضعیت یک دارایی را تسهیل می کنند، به عنوان نقطه ورود به فرایند ارزیابی (مطابق الگوی جدول زیر) مورد استفاده قرار می گیرند. امتیاز وضعیت عنوان وضعیت شرح وضعیت ۱ عالی نقایص بسیار اتفاقی و جزئی ۲ خوب نقایص اتفاقی در مراحل اولیه دوره عمر مفید دارایی ۳ قابل قبول گرچه عملکرد کاری دارایی توسط قطعات و اجزای آن چندان به مخاطره نمی افتد، اما نشانه هایی از فرسودگی دارایی مشاهده می شود. ۴ متوسط روند فرسودگی و زوال دارایی مشهود می باشد و در مواردی عملکرد کاری دارایی توسط قطعات و اجزای آن به مخاطره می افتد. ۵ ضعیف روند فرسودگی و زوال دارایی برگشت ناپذیر شده است و دارایی باید جایگزین شود. ۶ خیلی ضیف دارایی مورد ارزیابی کاملاً فرسوده و آماده کنارگذاری است و امکان بهره برداری ایمن از آن دیگر وجود ندارد. پس از تعیین وضعیت، از اطلاعاتی چون نرخ فرسایش (حاصل تقسیم افت وضعیت پایان عمر دارایی بر عمر متوسط دارایی) [2] ، برآورد شدت استفاده، ضریب عدم قطعیت، و تاریخ بکاراندازی دارایی برای تعیین زمان مورد انتظار برای جایگزینی دارایی استفاده می شود. رویکرد دوم: تحلیلی رویکرد تحلیلی بیشتر یک رویکرد داده محور است. در حالی که رویکرد نظری متکی به دانش و تجربیات کارکنان است، رویکرد تحلیلی بر داده های در دسترس تمرکز می کند و آنها را مورد استفاده قرار می دهد. مثال مرتبط با این موضوع می تواند یک خط لوله و اندازه گیری ضخامت دیواره لوله باشد. در مثال مذکور، وضعیت خط در چند کلاس تبیین شده است و کلاس ۵ وضعیت، از طرف کارفرما به عنوان پایان عمر و نقطه الزام به جایگزینی لوله در نظر گرفته شده است. ارزش قابل اعمال (بخوانید ضخامت دیواره) در زمان جایگزینی (۶ میلیمتر در این مورد) را می توان به عنوان نقطه هدف در نظر گرفت و هر گاه ضخامت دیواره به کمتر از ۶ میلیمتر برسد، می توان اعلام کرد که عمر لوله پایان یافته است. علاوه بر این با اندازه گیری ضخامت دیواره بلافاصله روشن و مشخص می شود که وضعیت لوله در چه سطحی از کلاس طبقه بندی قرار دارد. داده های حاصل از اندازه گیری در مورد متوسط عمر لوله در مکان خاص و شدت استفاده مشخص، اطلاعاتی تولید می کنند که بر اساس آنها تعیین نرخ و شدت فرسایش خط لوله آسانتر خواهد بود. میزان عدم قطعیت ناشی از بهره گیری از رویکرد تحلیلی به طور قابل توجهی کمتر از عدم قطعیت در رویکرد نظری است. رویکرد سوم: آکادمیک (علمی) در بین سه رویکرد مورد بررسی، رویکرد آکادمیک رایجترین و گسترده ترین رویکرد محسوب می شود. به عنوان بخشی از این رویکرد، بسته به نیازهای کارفرمای مشخص، یک رویکرد خاص برای دارایی ارائه می شود. این رویکرد می تواند شامل تست های خواص مواد، ارزیابی های غیر مخرب، و یا درگیر شدن ظرفیت های مهندسی باشد. گرچه این رویکرد بالاترین سطح قطعیت و اطمینان را ایجاد می کند، اما به همان اندازه بسیار گران و پر هزینه هم هست. اگر زمان یا موعد خرابی یک تأسیسات بر اساس یک یا چند رویکرد مشخص شود، هزینه های جایگزینی در مرحله آخر با دارایی ها مرتبط می شوند، و پس از آن نتیجه به عنوان یک کل مشاهده می شود. تجربیات موفق رویکردهای نطری و تحلیلی، اغلب در عمل با هم ترکیب می شوند. تجربه به ما آموخته است که در بیشتر موارد کافی است یک نقطه شروع خوب را برای واکنش به درخواست های بودجه‌ای برای کارفرما ایجاد کنیم. فناوری مدیریت دارایی اشتورک ایده طرح بلندمدت جایگزینی دارایی را برای انواع کارفرمایان در گستره وسیعی از صنایع گوناگون تولید کرده است. اغلب این کارفرمایان از دیدگاهی که این طرح ها به آنها می دهند و همچنین از نحوه برخورد و مواجهه این طرح ها با مقولات پیش رو خشنود هستند. در این رابطه ما با مشاوره خود سازمان، دانش فعلی کارکنان سازمان را مشخص و سپس به آن عینیت می بخشیم و با انجام یک ارزیابی کار را تکمیل می‌کنیم. علاوه بر این ما پیش از ادامه فرایند، گزینه هایی را که به همراه کارفرما انتخاب می‌کنیم آزمایش و صحه گذاری می کنیم. در این مسیر، در ارزیابی نهایی کارفرما با شگفتی های ناخوشایند روبرو نمی‌شود و توصیه های معتبر و موجهی را نیز جهت استفاده مدیران در تصمیم‌سازی برای سرمایه گذاری روی دارایی‌ها دریافت می‌کند. [1] Long-Term Asset Replacement Plan (LTARP) [2] در مثال خط لوله، در پایان عمر لوله ضخامت دیواره لوله از ۱۷ میلیمتر به ۶ میلیمتر کاهش می یابد که افت وضعیت برابر ۱۱ میلیمتر است. اگر فرض کنیم طراح عمر متوسط لوله را ۴۰ سال برآورد کرده باشد، در اینصورت نرخ فرسایش برابر ۱۱ تقسیم بر ۴۰ یا 0/275 میلیمتر در سال خواهد بود. توجه: نسخه اصلی مقاله در قسمت انگلیسی سایت در دسترس می‌باشد. در صورت تمایل روی اینجا کلیک کنید. مترجم: حسین شریف پور، دکتری تولید و عملیات